ابوالفضل عملدار خامنهاي نگه دار
دانشجويان همگي شروع به شعار دادن كردند،؛ شعارهاي كه بيشتر از همه فضاي حسينيه را پر ميكرد اين ها بود:
اين همه لشكر آمده به عشق رهبر آمده
ابوالفضل عملدار خامنهاي نگه دار
حسين حسين شعار ماست شهادت افتخار ماست...
و بعد با سينهزني برادران سينهزني خواهران هم از سرگرفته شد.
«علمدار ولايت بسيجيان فدايت» و بعد از سمت خانمها صداي شعار «اي پسر فاطمه منتظر تو هستيم» باعث شد كه آقايان بلند بلند شعار «ماشاءالله حزب الله» و دوباره «علمدار ولايت بسيجيان فدايت» را سر دهند.
بعد از اين شعار با شروع نوحهخواني از طرف يكي از آقايان، كل جمعيت شروع به نوحهخواني براي امام حسين (ع) كرد:
اي اهل حرم مير و علمدار نيامد
سقاي حسين سيد و سالار نيامد
علمدار نيامد علمدار نيامد
اين نوحه باعث شد تا مداح صحبتش را شروع كند. و با تأكيد بر يكي از مهمترين علائم مؤمن قرائت زيارت اربعين است شروع به خواندن اين زيارت و در ادامه شروع به نوحهخواني اين شعر كرد:
سقاي دشت كربلا ابوالفضل، ابوالفضل
دست از تنت شده جدا ابوالفضل ابوالفضل
و بعد همه جمعيت با صدا شروع به نوحهسرايي «سالار زينب، سالار زينب حسين جان» كردند.
بعد از مداحي،جمعيت را آماده تمرين شعري كرد كه از قبل در پوسترهاي حاوي عكس آقا بين جمعيت تقسيم شده بود. همه جمعيت با همراهي شروع به تمرين كردن شعر كردند تا به هنگام حضور آقا همه با هم يكصدا نوحهسرايي كنند.
ابتداي متن شعر اين بود:
پيام سرخ اربعين همين است
انگيزه قيام حفظ دين است
شهادت افتخار؛ حسين آموزگار
حسين كشتي نجات است
قيام او رمز حيات است
حسين حسين شعار ما شد
شهادت افتخار ما شد
بعد از تمرين دوباره شعر؛ جمعيت براي ديدن و استقبال از حضور آقا بلند شد و همه دانشجويان به سمت جلو حركت كردند و دوباره شعار «ابوالفضل علمدار خامنهاي نگهدار» و «دست خدا بر سر ماست خامنهاي رهبر ماست» فضاي حسينيه را پر كرد.
بعد از حضور آقا در داخل حسينه جمعيت كمكم آرام شد و همه سرجاي خود نشستند و برنامه به شكل رسمي با قرائت قرآن شروع شد.
سخنران؛ استاد حاج ابراهيم عضو هيئت علمي گروه معارف دانشگاه اميركبير بود كه صحبت خود را با تكيه بر اين جمله زيارت اربعين كه خدايا معرفت دوستي با دوستان اهلبيت (ع) را و دشمني با دشمنان اهل بيت(ع) را روزي ما قرار بده آغاز كرد.
تار وپود هر جهان انسان را علايق و وابستگي هاي او ميسازد...
وي در سخنراني خود به اين نكات اشاره كرد كه تمام انسانها يك جهان مخصوص به خود دارند و در اين معنا به دو واژه وجود ظاهر و وجود باطن اشاره كرد.
اين سخنران در ادامه گفت: ممكن است در يك زمان حاضر چيزي در خارج وجود داشته باشد اما در وجود داخلي و در ذهن من باورپذير نباشد و برعكس ممكن است چيزي در خارج وجود نداشته باشد اما در وجود باطني و نفس ما تأثيرگذار باشد.
حاج ابراهيم در اين راستا به اين نكته اشاره كرد كه نيچه در تأييد اين نكته معتقد است كه اگر چه انسان عصر مدرن وجود خارجي خدايي را اعتقاد داشته باشد اما در فضاي زندگي شخصي در زمان تجدد اين خدا با وجود حضور خارجي نهي شده، يعني چه بسا اموري در جهان وجود دارد اما افراد در نفس و ذهن شخصي براي آن اهميت قائل نيستند.
وي در ادامه گفت: من در اين سخنراني ميخواهم به سه سوال جواب دهم 1- اينكه بيعت و همراهي اباعبدالله در زماني كه ايشان حضور ندارند چگونه قابل تصور است 2- اين همراهي چه ضرورتي دارد و 3- شرايطي كه به اين مقام برسيم چيست.
در ادامه براي پاسخگويي به اين سوالات با تأكيد بر دو جهاني بودن هر انسان و تقسيم به دو جهان بيروني و جهان نفس و درون به اين نكته اشاره كرد كه تار و پود هر جهان انسان را علايق و وابستگي هاي او ميسازد يعني اين باورهاي هر فرد است كه جهانش را تشكيل ميدهد خواه اين باورهاي اين باورها درست باشد خواه غلط.
مهر و قهر و در واقع عشق و محبت است كه حد وجودي جهان هر انسان را مشخص ميكند
حاج ابراهيم در ادامه اين نكته را موردسوال قرار داد كه اگر انسانها جهان متفاوتي دارند حدود و ثغور آن چيست؟ و در پاسخ به اين نكته اشاره كرد كه اين مهر و قهر و در واقع عشق و محبت است كه حد وجودي جهان هر انسان را مشخص ميكند.
انسان شناسي ديني ميگويد كه انسان حيواني عاشق است
وي نكته بعدي كه در ادامه به آن اشاره كرد اين است كه بر خلاف اعتقاد برخي فيلسوفان كه تنها انسان را حيوان ناطق مي دانند انسان شناسي ديني ميگويد كه انسان حيواني عاشق است و فقط بر اساس دغدغه و معرفت حركت نميكند.
حاج ابراهيم ادامه داد: حركت انسان تابعي از عشق و محبت است و در واقع كنش و عملي كه از عشق انسان ناشي نشده باشد در رفتار انسان مؤثر نيست.
وي در ادامه به اين بيت حافظ اشاره كرد كه طريق عشق طريقي عجب خطرناك است نعوذبالله اگر ره به مقصد نبريم.
استاد حاج ابراهيم در ادامه گفت: انسان عاشق نشانه عشقش تجلي است. در ميان عشقهاي كه انسان در زندگي در وجودش تجلي دارد؛ يك عشق وجود دارد كه آن عشق به معبود اصلي است و در واقع تمام عشقها پلهاي است براي رسيدن به اين عشق.
ملاك با حسين (ع) بودند در زمان حسين (ع) بودن نيست
وي در ادامه تصريح كرد: مقصود و هدف من از گفتن اين نكات اين بود كه ملاك با حسين(ع) بودن در زمان حسين (ع) بودن نيست مهم اين است كه حسين(ع) در جهان وجودي من باشد چه بسا افرادي كه در زمان حسين (ع) زيستند و از قافله حسين(ع) و با حسين(ع) بودن جا ماندند و چه بسا افراد كه در زمان حال زندگي ميكنند اما اباعبدالله در تمام زندگيشان جريان دارد مثل همين شهيد دانشجوي بزرگوار كه تازه شهيد شد.
حاج ابراهيم تاكيد كرد: كساني ميتوانند با اباعبدالله زندگي كنند كه به اميد و عشق او حيات كنند و به خاطر او از دنيا بروند.
اگر عشق من نثار حسين (ع) باشد رفتارم هم بايد پيرو او باشد
وي گفت: پس جواب سوال اول اينكه چطور مي توان 1400 سال پس از شهادت امام حسين (ع) در دنيا با اباعبدالله همراه بود توجه به اين سه كلمه كليدي است. معرفت، محبت و برائت.
عشق و نفرت به حبيب خدا از نعمتها و از روزيهايي است كه خداوند بايد نصيب همه ما بكند.
حاج ابراهيم افزود: نكته آخر اين است كه با حسين(ع) و با اهل بيت او زندگي كردن آثار و نشانههاي دارد عشق به معشوق نياز به آدابداري دارد. من اگر به كسي علاقه داشته باشم همه تلاشم را انجام ميدهم كه آنچه كه او دوست دارد انجام دهد اگر عشق من نثار حسين (ع) باشد رفتارم هم بايد پيرو او باشد و در آخر قل ان كنتم تحبون الله فاتعبوني يحببكم الله. اين تبعيت به محبت خدا هم منتهي خواهد شد.
و در آخر مراسم قبل از نماز جماعت جمعيت با نوحهخواني ميثم مطيعي يك صدا شد با اين نوحه كه:
مرا مولا شفاعت كن
فدايي ولايت كن
به لطف يك نگاه خود شهيدم كن
شهيدم كن به راه خود شهيدم كن
دوباره بر دلم ما داغ همسنگر
به روي شانه مردم گلپرپر
اگر چه شمع ما را كشت دشمن
شده روشن چراغ لالهاي ديگر
دل ما هم هوايي شد
دوباره كربلايي شد
مرا مولا شفاعت كن
فدايي ولايت كن
با صداي اذان نداي نوحهخواني و اشكهاي دانشجويان براي اقامه نماز به انتظار ديدار بعد گره خورد...
نظرات شما عزیزان: